شعر
تا ز من پرسيدي كه چقدر تنهايم... چشم هايم پاسخت را دادند.. بغض ها راه نفس را بستند.. وبه پاي اشك ها افتادند.. اشك ها باريدند.. گونه را بوسيدند.. با تمام دلشان عشق را بوئيدند و به خود وعده ي ديدار دوباره دادند.. اشك ها از گونه سر خوردند.. بر سر خاك زمين افتادند... زير پا جا ماندند... و سرانجام در اين عشق... اشك ها جان دادند....
نظرات شما عزیزان:
سلام
وبلاگ خوبي داري
واقعا لذت بردم
اگه ميشه به وبلاگ منم سر بزن و نظرتو بگو
اگه خوشت اومد وبلاگ منو با نام دوستي و رفاقت لينك كن
Power By:
LoxBlog.Com |